من و تو هستیم و بینمان فاصله
من و تو هستیم و بینمان فاصله
زودتر نمیگذرد این ثانیه های بی حوصله
همچنان باید بی قرار باشیم ،
تا کی باید خیره به عکسهای هم باشیم!
بیش از این انتظار مرا میسوزاند،
دلخوشی فرداست که تمام حسرتها و غمها را بر دلم میپوشاند
تو در این فاصله میسوزی و من از سوختنت خاکستر میشوم ،
تو اشک میریزی و من در اشکهایت غرق میشوم ،
تو نمی تابی و من در تاریکی محو میشوم ،
تو از انتظار خسته ای و من به انتظار آمدنت
دست به دعا میشوم!
انگار عقربه های ساعت هم از انتظار خسته اند ،
نشسته اند و حرکت نمیکنند
چرا نمیگذرد ، تا برسد آن روز
در خواب میبینم تو را ،ستاره ها که می آیند ،
نمیدانم، میدانند حال من و تو را
روزها شبیه هم است ، امشب نیز مثل دیشب است ،
امروز خیره به ساعت بودم ،
دیروز با ثانیه ها هماهنگ بودم
دیشب خواب دیدم سرم بر روی شانه هایت است ،
به انتظارت مینشینم ،
انتظار هم پایان نیابد ،
میروم به سوی پایانش ،
تا نزدیک شوم به تو ،
در کنارت خیره شوم به چشمانت تا بگویم
خیلی دوستت دارم
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:اسم کس شری(کس شعری) داری