ساعت
هرگز به دستش ساعت نمی بست روزی از او پرسیدم پس چگونه است که همیشه سر ساعت به وعده می آیی؟ گفت: ساعت را از خورشید میپرسم پرسیدم روز های بارانی چطور؟ گفت: روزهای بارانی همه ساعت ها ساعت عشق است! -راست میگفت یادم آمد که روز های بارانی او همیشه خیس بود...!!!
باج
من در میان مردمی هستم که باورشان نمیشود تنهایم میگویند خوش به حالت که خوشحالی نمیدانند دلیل شاد بودنم باج به آنهاست برای دوست داشتن من داستان زیبا
ادامه مطلب ...
به راستی چه سخت است خندان نگهداشتن لبها در زمان گریستن قلبها و تظاهر به خوشحالی در اوج غمگینی و چه دشوار و طاقت فرسا است گذراندن روزهای تنهایی در حالی که تظاهر میکنی هیچ چیز برایت اهمیت ندارد. اما چه شیرین است در خاموشی و خلوت به حال خود گریستن...
|
||
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |