...
با تو می گویم : خداوند از ما انتظار کارهای بزرگ ندارد بلکه می خواهد ما کارهای کوچک را با عشقی بزرگ انجام دهیم
...
با تو می گویم : خداوند از ما انتظار کارهای بزرگ ندارد بلکه می خواهد ما کارهای کوچک را با عشقی بزرگ انجام دهیم سانحه عاشقانه>>مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر رادوست داشتند. >> >>زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم. >>مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره. >>زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی میترسم. >>مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری. >>زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی. >>مرد جوان: منو محکم بگیر. >>زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری. >>مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه. >> >>روز بعد ، واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود: برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه کهبه دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخداد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد. >> >> >>شاد بودن، تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت ارنستو چه گوارا ...
باز امشب روح من بارانی است خانه ام در معرض ویرانی است اشکهایم را نمی بیند کسی گریه ام یک گریه ی پنهانی است شعر من این واژه های بی پناه حاصل یک عمر سرگردانی است در کویر لوت می آیم ولی ... آسمان سینه ام بارانی است تنهاترین …
|
||
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |